خُب... چیزی که هشت ماه به شما می‌گفتند و باور نمی‌کردید رسید و موقع امتحانات شد. این که در این مدت چه کرده اید و چطور درس خوانده اید به خودتان ربط دارد؛ اما الان دیگر کار از این حرف ها گذشته و فقط باید روی درس خواندن در این روزها متمرکز شوید؛ البته هرکس به شیوه ی خودش متمرکز می‌شود.

1. برخی دانش آموزان خیلی روی درس خواندن حسّاس هستند و حتی ممکن است لای کتاب و جزوه را هم باز کنند؛ اما به محض این که حجم درس های نخوانده را می‌بینند کُلاً بی خیال می‌شوند؛ چون هرجور حساب می‌کنند، می‌بینند امکان ندارد در ده ساعت باقی مانده تا زمان امتحان (تازه اگر کُل شب را هم نخوابند می‌شود ده ساعت) بتوانند به اندازه ی بیش تر از دو نمره بخوانند. این افراد حال کسی را دارند که دکترها بهش گفته اند فقط یک ماه دیگر زنده است و به همین دلیل هم سعی می‌کنند از فرصت باقی مانده نهایت استفاده را ببرند و تا روز دادن کارنامه ها تا می‌توانند بازی کنند و در جای گرم بخوابند و دستشویی بروند!

2. برخی دانش آموزان هم به صورت حذفی روی درس متمرکز می‌شوند؛ یعنی همین که جزوه و کتاب را باز می‌کنند و حجم درس‌های نخوانده را می‌بینند، شروع می‌کنند به حذف بخش‌هایی از درس: «خُب این فصل که زیاده نمی‌رسم بخونم، این قسمت هم که یادمه سر کلاس گوش کردم همون موقع هم نفهمیدم، این درس رو هم شاگرد اوّلمون می‌گفت سخته چه برسه به من! اوه...اوه.. این بخش رو هم که از قیافه اش معلومه غیر قابل فهمه، فصل بعدی رو هم که فوقش دو نمره ازش میاد، اینم که فصل آخره حالا یه فصل نخونم چیزی نمی‌شه!»

و به این ترتیب از کتاب چهارصد صفحه ای فقط سه صفحه ونیم باقی می‌ماند که آن را هم در راه مدرسه می‌خوانند و جالب این که وقتی در کارنامه جلوی درس فوق الذکر نمره ی 2 را می‌بینند خیلی شاکی می‌شوند که چرا معلم با آن‌ها لج کرده و نمره نداده!
 
3. عده ای از دانش آموزان هستند که خودشان درس نمی‌خوانند؛ اما شرایط را برای درس خواندن بقیه فراهم می آورند. این افراد با شناختی که در طول سال از بچه‌های کلاس پیدا کرده اند و همچنین با انجام محاسباتی درباره ی چینش صندلی‌های امتحان، سعی می‌کنند کاری کنند که نفر پُشتی یا جلویی خوب درس بخواند تا روز امتحان بتواند به آن‌ها برساند؛ بنابراین در این روزها به جای آن هم کلاسی شان می‌روند خریدهای خانه ی آن‌ها را انجام می‌دهند؛ نان می‌خرند، سبزی می‌خرند و... تا فرد مورد نظر بتواند هرچه بهتر درس بخواند؛ حداکثر کاری که این‌ها در روزهای امتحان می‌کنند، تمرین کردن رمز و رموز رساندن است؛ مثلاً این که اگر دو تا زدم به پات یعنی جواب دو چی می‌شه؛ اگر خودکارم رو انداختم زمین یعنی یه بار دیگه بگو و از این دست مسائل.
 
4. عده ای هم به جای این که روی درس تمرکز کنند، روی معلم‌ها تمرکز می‌کنند؛ یعنی از همان روز امتحان شروع می‌کنند به آه و ناله و قسم دادن و حتی در مواردی تهدید کردن معلم‌ها که تو رو خدا به ما نمره بدید؛ معلم‌ها هم بسته به دل رحم بودن شان ممکن است تسلیم شوند و دل شان بسوزد. دیده شده که پدر برخی دانش آموزان هر سال در خردادماه فوت شده و خواهرشان دوقلو می‌زاید و سقف خانه ی شان فرو می‌ریزد و خلاصه هر سال با این بهانه‌ها از معلم‌های از همه جا بی خبر نمره می‌گیرند؛ البته این روش همیشه جواب نمی‌دهد؛ اما خُب این هم یک جورش است دیگر.
 
5. امّا این دوران فقط مخصوص درس خواندن دانش آموزان نیست؛ بلکه بعضاً دیده شده خانواده ی برخی دانش آموزان در این روزها بیش تر از خود آن‌ها درس می‌خوانند. در این خانواده‌ها مادر نکات را درمی‌آورد، پدر آن‌ها را با دانش آموز تمرین می‌کند، خواهر با خط خوش آن‌ها را پاک نویس می‌کند تا دانش آموز قبل از خواب دوره کند، برادر هم از توی کتاب‌های کمک آموزشی سؤال‌های مفهومی را استخراج می‌کند تا دانش آموز تیتیش مامانی ما آن‌ها را حل کند؛ تازه این‌ها تلاش‌هایی است که در خط مقدم می‌شود! پشت جبهه هم خیلی‌ها فعّال هستند تا شرایط را برای درس خواندن این دانش آموز فراهم آورند؛ مثلاً مادر بزرگ با کشمش و ران ملخ و موی گربه و پوسته ی گیاه شانزیمیزه مشغول درست کردن معجونی است که اگر دانش آموز بخورد همه چیز را سریع یاد می‌گیرد؛ پدربزرگ هم سه روز است توی کوچه ایستاده و به هر جنبنده ای که از آن جا رد می‌شود تذکر می‌دهد که هیسسسسس! آروم حرف بزنید که نوه ام امتحان داره، داره درس می‌خونه!
خلاصه همه ی خانواده دست به دست هم می‌دهند که شازده امتحان ورزش دارد! آخرش هم وقتی کارنامه‌ها را می‌دهند می‌بینی طرف با ارفاق، ورزش را شده ده و نیم! بعد خانواده آن قدر خوش حال هستند از این موفقیت دُردانه ی شان که کوچه را چراغانی می‌کنند و شام می‌دهند!
 
6. یک عده هم به معنای دقیق کلمه مثل بچه ی آدم درس می‌خوانند؛ در طول سال هم مثل بچه ی آدم رفته اند مدرسه. حالا انتخاب با شماست که چطور درس بخوانید. امسال که گذشت، از سال بعد درست انتخاب کنید.

نویسنده: محمدرضا شهبازی
تصویرساز: محمدصادق کرایی